جدول جو
جدول جو

معنی نعت خوان - جستجوی لغت در جدول جو

نعت خوان(گُ ذَ)
مدیحه خوان. ثناگوی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دست خوان
تصویر دست خوان
دستارخوان، سفره، سفرۀ بزرگ، دستمال سر سفره، نواله، دست خوان
فرهنگ فارسی عمید
(فِ)
دهی است از دهستان گرکن بخش فلاورجان شهرستان اصفهان، واقع در 9هزارگزی جنوب گرکن و یک هزارگزی راه عمومی گرکن. ناحیه ای است واقع در جلگه و معتدل که دارای 514 تن سکنه است. از زاینده رود مشروب میشود. محصولاتش غلات، برنج، صیفی وپنبه است. اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند. از صنایع دستی زنان جاجیم و گلیم و کرباس بافی است. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(نَ وَ)
نعمت خواره. نعمت خور. روزی خورنده. رجوع به نعمت خواره شود:
حق نعمت شناختن در کار
نعمت افزون دهد به نعمت خوار.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(دُنْ پَ رَ)
قاری. قرآن خوان:
موسیجه و قمری چو مقریانند
بر سروبنان هر یکی نبی خوان.
(منسوب به خسروانی)
لغت نامه دهخدا
(حَ رَ خوَرْ / خُرْ)
خوانندۀ گیت. آنکه گیت خواند. مطرب. سرودخوان. (از بهار عجم) (آنندراج) (ناظم الاطباء) :
گیت خوانت زهره، قوال ومگس رانت زحل
آبدارت ابر نیسان و خواصت آفتاب.
محمد عرفی (از بهار عجم ذیل کلمه خواص)
لغت نامه دهخدا
(دَ خوا / خا)
سفره و دستار خوان. پیش انداز. دستار خوان. (از برهان) (از آنندراج) :
در سرای ملوک دست نیاز
سنت نان و دست خوان برداشت.
کمال الدین اسماعیل (از جهانگیری).
و رجوع به دستار و سفره شود، پیشگیر. سینه بند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(گَ)
که نسک خواند. که اوستا خواند. زردشتی:
چه مایه زاهد پرهیزگار صومعگی
که نسک خوان شد از عشقش و ایارده گوی.
خسروانی
لغت نامه دهخدا
(نَ خوا / خا)
نعت گوئی. مدیحه خوانی. مداحی. عمل نعت خوان
لغت نامه دهخدا
تصویری از نعمه خوان
تصویر نعمه خوان
چرگر
فرهنگ لغت هوشیار
اوستاخوان: چه مایه زاهد (و) پرهیزگارصومعگی که نسک خوان شدبرعشقش وایارده گوی. (خسروانی مزدیسنا. 90)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نبی خوان
تصویر نبی خوان
قاری، قرآن خوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گیت خوان
تصویر گیت خوان
مطرب، سرود خوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دست خوان
تصویر دست خوان
سفره و دستار خوان پیش انداز دستار خوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوت خوانی
تصویر نوت خوانی
نوانشا نخوانی تلفظ اسامی نوتها با مدت کشش آن. بدون آهنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دست خوان
تصویر دست خوان
((دَ خا))
سفره و دستار خوان، پیش انداز، دستارخوان
فرهنگ فارسی معین
((~. خا))
هفت دشواری و کار سخت برای رستم به هنگام نجات کیکاوس وقتی که در مازندران دربند بود، هفت دشواری و کار سخت برای اسفندیار در جنگ با ارجاسب، کنایه از دشواری های سخت و زیاد
فرهنگ فارسی معین